سرمقاله پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران، شماره ۲۵۵، مهر ماه ۱۳۹۹
مردم مبارز آذربایجان! تودههای آگاه و مبارز!
بار دیگر بین جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان بر سر منطقه «ناگورنو قرهباغ» که نزدیک به ۳۰ سال است بر سر آن، بین دو کشور اختلاف وجود داشته جنگی درگرفت، جنگی که تلفات و خسارات بسیاری به بار آورد و رنج و خسارات مادی و معنوی بزرگی را متوجه تودههای تحت ستم هر دوی این کشورها نموده که حتی بدون وجود این جنگ هم کمرشان در زیر بار حاکمیت رژیمهای ضد خلقی آذربایجان و ارمنستان خم شده است.
فاجعه استفاده ارتش جنایتکار آذربایجان از بمبهای خوشهای علیه تودههای غیر نظامی در ارمنستان، حملات توپخانهای وحشیانه دولت ارمنستان به تودهها در مناطق غیر نظامی آذربایجان و شرکت ارتش مزدور ترکیه و گسیل مزدوران داعشی برای قتلعام مردم بیگناه ارمنی در این جنگ، همگی، جلوههای کوچکی از ماهیت ضد خلقی جنگ کنونی را در چشم همگان آشکار میسازند. اکنون اعلام شده که با «وساطت» دولت روسیه، طرفین ظاهرا به آتشبس رضایت دادهاند و تا این لحظه آتشبس لرزانی بین طرفین درگیر در مناطق جنگی حکمفرماست. اما هیچ نیروی مردمی و آزادیخواه، هیچ انسان عدالتخواه که ادعای تعهد به دمکراسی و حق تعیین سرنوشت خلقها در یک محیط آزاد و دمکراتیک را دارد، نمیتواند با مشاهده اهداف و نتایج این جنگ ضد خلقی، آن را از سوی هر دو طرف و حامیان امپریالیستشان محکوم نکند.
به دنبال این درگیری نظامی، شاهد تجمعات اعتراضی متعددی در یک سری از شهرهای آذربایجان مانند تبریز، ارومیه و اردبیل و… در حمایت از جمهوری آذربایجان و محکوم کردن جمهوری ارمنستان بودیم. در این تجمعات در حالی که شعارهایی در دفاع از حق حاکمیت آذربایجان بر قرهباغ سر داده میشد، شاهد نعرههای فاشیستی و عربدههای «گرگهای خاکستری» نیز بودیم. تجمعکنندگان بهخصوص در روز شنبه دهم مهر ماه تا آنجا پیش رفتند که شعار دادند: «کورد، فارس، ارمنی؛ آذربایجان دوشمنی» یعنی کُرد و فارس و ارمنی، دشمن آذربایجان میباشند. آنها همچنین شعار «مرگ بر ارمنی! مرگ بر ارمنی!» سر دادند. سر داده شدن چنین شعارهای ارتجاعی در تبریز و ارومیه و دیگر شهرهای آذربایجان که خود مهد مبارزه برای دمکراسی و برابری انسانها بودهاند، نظر هر آزادیخواهی را به دستهای پشت پردهای جلب میکند که سالهاست آگاهانه بر طبل چنین اندیشههای ارتجاعی تفرقهافکنانه میکوبند. شنیدن چنین شعارهایی بهروشنی نشان میدهند که فعالیتهای تبلیغاتی اتاقهای فکر جمهوری اسلامی و سیاستهای ارتجاعی آنها بینتیجه نبوده و دشمن توانسته جدا از مزدوران مستقیم خود، متأسفانه ذهن بخشی از هویتطلبان آذری را نیز به بیراهه ببرد.
شعارهای تفرقهافکنانه فاشیستی فوق در شرایطی سر داده شدند که نمایندگان خامنهای در استان آذربایجانشرقی، استان اردبیل، استان زنجان و استان آذربایجانغربی، رسما به پشتیبانی از جمهوری آذربایجان برخاسته و اعلام کردند که قرهباغ به «کشور اهل بیت» تعلق دارد. منظور از کشور اهل بیت هم جمهوری آذربایجان میباشد که از نظر سردمداران جمهوری اسلامی، مردماش مسلمان شیعه و نه مسیحی میباشند. مزدوران خامنهای در موضعگیری خود نه تنها طرفین را به آتشبس و مذاکره دعوت نکردند بلکه برای این که بنزین بر آتشی که بپا شده بریزند، اعلام کردند که عملکرد جمهوری آذربایجان «در بازپسگیری این اراضی کاملا قانونی و شرعی» میباشد.
با توجه به موضعگیری نمایندگان خامنهای که بعداً از سوی علیاکبر ولایتی، مشاور امور بینالملل علی خامنهای، ولی فقیه جنایتکار جمهوری اسلامی، با زبان دیگری تکرار شد و سپس علی ربیعی، سخنگوی دولت روحانی همین موضع را به این شکل اعلام نمود که در درگیری جمهوری آذربایجان و ارمنستان بر سر منطقه قرهباغ ، لزوم «تخلیه مناطق اشغالی» جمهوری آذربایجان موضع دولت میباشد، نباید انتظار داشت که در تجمعات اعلام همبستگی با جمهوری آذربایجان چنین شعارهای فاشیستی از طرف مزدوران و وابستگان به رژیم، سر داده نشوند.
مردم مبارز آذربایجان! تودههای آگاه و مبارز!
اختلافات رژیمهای باکو با ایروان بر سر منطقه قرهباغ امر تازهای نیست، تاریخی تقریبا سی ساله دارد؛ و همزمان با تشکیل این دو جمهوری بعد از فروپاشی شوروی شکل گرفته است. در رابطه با این اختلافات، قدرتهای امپریالیستی میکوشند به آن دامن زده و بر آتش آن بدمند تا بتوانند پیشبرد سیاستهای خود را در این منطقه تسهیل نمایند. بنابر این، در شرایط سلطه قدرتهای امپریالیستی بر آن مناطق، این اختلافات با جنگ و خونریزی قابل حل نیست و جنگ و خونریزی همچنان ادامه خواهد داشت. تنها راه حل برای پایان دادن به چنین اوضاع جنایتبار، مبارزه با سلطه امپریالیستها و رسیدن به یک شرایط دموکراتیک است که در آن خلقهای ارمنی و آذربایجانی سرنوشت خود را به دست خود تعیین خواهند کرد. بر درستی این حکم، تجربه درخشان شوروی پس از انقلاب اکتبر، قاطعانه مُهر تأئید میزند. با پیروزی سوسیالیسم در روسیه و ایجاد شرایط کاملاً دموکراتیک در آن کشور، خلقهای ارمنی و آذربایجانی از حق تعیین سرنوشت خود بهرهمند شده و توانستند بدون هیچ منازعهای با دوستی تمام در کنار هم زندگی کنند.
اما جدا از این که درگیریهای موجود چه روندی پیدا کند، در رابطه با فریادهای فاشیستی مرگ بر فارس و کُرد و ارمنی باید دانست که: اگر مردم آذربایجان از ستم ملی در رنجاند، اگر فرهنگ و زبان آنها بیشرمانه تحقیر میشود و اگر آنها همچون همه مردم ایران علیه ظلم و ستمهای گوناگونی که بر زندگیشان حاکم شده فریاد اعتراض سر میدهند، باید بدانند که همه این رنجها و تحقیرها، اتفاقا از سوی همین جمهوری اسلامی سازمان یافته و تا این رژیم جنایتکار پابرجاست، از چنین تحقیرها و ستمهایی گریزی نیست. این دشمن نه تنها به تُرکها بلکه به کُردها و بلوچها و عربها و فارسها هم ستم روا میدارد. پس در شرایطی که پیروزی ما بر چنین دشمنی به اتحاد همه خلقهای ساکن این سرزمین منوط است، نباید اجازه داد که بهجای فریاد اتحاد با خلقهای ایران، شعار مرگ بر کُرد و فارس و ارمنی سر داده شود. رهایی خلق تُرک، همچون همه خلقهای ایران وابسته است به نابودی جمهوری اسلامی، تا امکان یابیم در یک شرایط آزاد و دمکراتیک و با ابراز آزادانه اراده خود حق تعیین سرنوشت خویش را باز یابیم. بنابر این، هر شعاری که بر طبل تفرقه بکوبد، بدون شک در خدمت تداوم سلطه جهنمی جمهوری اسلامی و تداوم همه رنجها و ستمها و تحقیرهایی است که بر خلقهای ستمدیده ما روا میشود.
رمز رهایی ما، اتحاد ماست. اجازه ندهیم جمهوری اسلامی با اشاعه اندیشههای فاشیستی و چنین خزعبلاتی بین مردم دردمند، تفرقه انداخته و به حیات ننگین خود ادامه دهد.
از همین دسته
«باش تا نفرین دوزخ از تو چه سازد» جلاد!
انقلاب، کابوس سرمایه داران در ایران
سونامی ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی و اعتراضات بازنشستگان