به ياد گرامی رفيق حميد مؤمنی
«اين رفيق از دانش سياسی زيادی برخوردار است. شايد کسی در برخورد اول او را صرفا يک روشنفکر تلقی میکرد ولی او روشنفکر اھل عمل است. برخورداری او از حد بالائی از صداقت انقلابی شخصيت برجستهای به او داده».
اين، اظھار نظر رفيق حميد اشرف در مورد چريک فدائی خلق، رفيق حميد مؤمنی است؛ و درست با چنين نظر و اعتقادی بود که رفيق حميد اشرف، نام «صادق» را روی رفيق حميد مؤمنی گذاشت.
من، نويسنده اين سطور نيز که دورهای را در سال ۱۳۵۳ با رفيق مؤمنی در يک پايگاه در مشھد گذراندم، میتوانم گواھی دھم که در اين دوره در حالی که از دانش و آگاھیھای انقلابی «رفيق صادق» بهره بردم، از نزديک شاھد صفا و صميمت و صداقت بیکران او در برخورد به مسايل جنبش بودهام. صداقت او تا به آن حد بود که وقتی میخواست مطلبی را با امضای سازمان بنويسد دقت و وسواس درخوری بهکار میبرد تا موضوع به ھمان صورتی که نظر سازمان بود به خواننده ارائه شود. خودش میگفت خيلی مهم است که ھر کدام از ما نظرات شخصیمان را ابتدا با ديگر رفقای سازمان در ميان بگذاريم و مبادا قبل از آن در نوشتهھائی که با نام سازمان منتشر میشود، نظر شخصی دخالت داده شود. رفيق مؤمنی که واقعا به ديدگاه علمی مجهز بود و توانائی آن را داشت که مسايل جنبش را با ديد علمی مارکسيست-لنينيستی مورد بررسی قرار دھد، ھيچوقت قلماش را برای ابراز وجود و بزرگنمائی (به گونهای که روشنفکران کوتهبين انجام میدھند) بهکار نمیبرد بلکه ھمچون ھر کمونيست صادق ديگر با ھمه وجود میکوشيد که علم و دانش انقلابی خود را ھمواره در خدمت کارگران و زحمتکشان و برای پيشبرد امر مبارزه انقلابی قرار دھد.
اواخر سال ۱۳۵۱ و اوايل سال ۱۳۵۲ سالی بود که ثمره مبارزات انقلابی چريکهای فدائی خلق و ديگر نيروھای مسلح در جامعه خود را در رویآوری نيروھای مختلف بهسوی سازمانھای مسلح انقلابی نشان میداد. در ھمين دوره بود که رفيق مؤمنی نيز به ھمراه رفقای فراموشنشدنی، نزھت و بھمن روحی آھنگران به چريکهای فدائی خلق پيوست (رفقای ديگری نيز از گروه آنها، چون رفقای گرانقدر، اعظم روحی آھنگران و زھرا آقا نبی قلھکی که ھر دو از زنان کمونيست فدائی بودند که در سال ۱۳۵۵ حکم اعدام رژيم شاه در موردشان به اجرا درآمد، متعاقبا به درون سازمان آمدند). از طرف ديگر در ھمين دوره بود که فرد مبارزی نيز به نام مصطفی شعاعيان که در آن زمان با سازمان مجاھدين خلق ارتباط داشت، از طريق آن سازمان با رفيق حميد اشرف آشنا و بعد در شرايط خاصی در ارتباطی نزديک با سازمان قرار گرفت. او کتابی به نام «شورش» نوشته بود و اصرار داشت که آن کتاب با نام او از طرف چريکهای فدائی خلق انتشار بيرونی يابد و از اين نظر شديدا رفيق حميد اشرف را تحت فشار قرار داده بود. اما رفقای رھبری با توجه به درکھای ارائه شده در کتاب شورش درباره مبارزه مسلحانه که با تئوری چريکهای فدائی خلق در مورد اين مبارزه در تباين آشکار قرار داشت و ھمچنين بهدليل نظرات ضد لنينی اين کتاب، با اين امر مخالفت کرده و به اميد آن که بتوانند موفق به تصحيح ديدگاهھای نادرست نويسنده آن بشوند، رفيق مؤمنی را در ارتباط با وی قرار دادند. رفيق مؤمنی که بهعنوان يک مارکسيست–لنينيست راستين فردی مسلط بر نظرات لنين بود و بهخاطر دانستن زبان روسی، بسياری از آثار لنين و ھمچنين مطالب مختلف در ارتباط با انقلاب روسيه و تاريخ شوروی را به ھمان زبان اصلی آن آثار يعنی به روسی خوانده بود، مدتی را صرف بحث و گفتگو با مصطفی شعاعيان نمود. ولی به گفته رفيق مؤمنی ھر چه اين بحث و گفتگو بيشتر پيش رفت، آن دو بيشتر از ھم فاصله گرفتند. در واقع اختلاف نظر و مغايرت بينش و طرز برخورد شعاعيان نسبت به مسايل جنبش و با کمونيسمی که چريکهای فدائی خلق آن را نمايندگی میکردند، آنقدر عميق بود که امکان يگانگی و نزديکی واقعی بين او و چريکهای فدائی خلق نمی توانست بوجود آيد.
رفيق مؤمنی که جهت آشکارکردن حد مغايرت بينش او با چريکهای فدائی خلق اقدام به نقد کتبی نظرات شعاعيان مندرج درکتاب «شورش» کرده بود، حاصل تلاش خود را در کتابی نوشت که خود نام بامسمای «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب» روی آن گذاشت. اين کتاب رفيق حميد مؤمنی در درون سازمان مورد مطالعه قرار گرفته و با استقبال رفقا مواجه شد. رفقای سازمان بر اين باور بودند که «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب» صرفنظر از اين که در چه رابطهای نوشته شده، اساسا يک اثر آموزشی ارزشمند میباشد.
امروز که اين سطور را مینويسم رفيق فراموشنشدنی صبا بيژن زاده را به خاطر میآورم که مشتاقانه بر اھميت کتاب «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب» در رابطه با آموزشھای ارزشمند آن تأکيد داشت و ھمواره مطالعه و مطالعه مجدد اين کتاب را سفارش میکرد. در ھمان روزھای اول که ما ھمديگر را ديديم در حالی که ھمين کتاب را در دست گرفته بود در مورد مطالب آن با من صحبت کرد. او با اشتياق تمام تأکيد میکرد که: «اين امر که کتاب «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب» در رد نظرات چه کسی نوشته شده اھميت چندانی ندارد، مسأله مهم در مورد اين کتاب مطالب ارزشمندی است که در آن درج شده. وقتی آن را مطالعه میکنی خيلی چيزھا از آن ياد میگيری. ھم دانش مارکسيستی و سواد سياسیات بالا میرود و ھم ديد ھر چه علمیتری نسبت به مسايل جنبش پيدا میکنی.» اینها سخنانی بود که رفيق صبا با تأکيد و اعتقاد کامل در مورد کتاب مذکور بيان میکرد.
رفيق صبا بيژن زاده به ھمراه رفيق مرضيه احمدی اسکوئی قبل از پيوستن به سازمان، با مصطفی شعاعيان، نويسنده کتاب شورش در ارتباط بودند. از اين رو، ھر دوی اين رفقا وی را از نزديک میشناختند. در مقطعی فرصتھائی پيش آمد که آنها ھر يک بهطور جداگانه با من از برخوردھای شعاعيان که آنها را بسيار بد و نادرست توصيف میکردند، صحبت کردند. اين دو رفيق بهخصوص از زاويهای از او بسيار خشمگين و عصبانی بودند، چرا که مطرح میکردند که در گذشته از او که میتوانست آنها را به چريکهای فدائی خلق وصل کند مصراً و بهطور مدام میخواستند که اين کار را انجام دھد ولی شعاعيان با بیصداقتی به بهانهھای مختلف از اين کار طفره رفته بود و میگفتند که او حسابھای کاسبکارانه در کارش بود. رفيق مرضيه از جدلھائی که در اين رابطه با شعاعيان داشت صحبت میکرد و رفيق صبا ھم میگفت که مطرح میکرديم که ما خود را از آن چريکهای فدائی خلق میدانيم و میخواھيم ھمه نيرو و انرژیمان در خدمت پيشبرد مبارزه چريکهای فدائی خلق قرار گيرد (بهواقع نيز در آن مقطع سازمان شديدا به نيروی انسانی، به وجود مبارزين صديق و انقلابی در درون خود نيازمند بود). بعداً اوائل سال ۱۳۵۲ رفقا صبا بيژن زاده و مرضيه احمدی اسکوئی بعد از ضربهای که توسط ساواک به گروهشان وارد شد، مستقلا به سازمان پيوستند؛ و در چنين شرايطی بود که مصطفی شعاعيان نيز در ارتباطی نزديک با سازمان قرار گرفت- که البته اين ارتباط ادامه پيدا نکرد و پس از مدتی از طرف سازمان قطع شد.
در اينجا لازم به ذکر است که امروز وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی از طريق کسانی که در خدمت اين وزارت جنايتکار قلم میزنند، ارتباط و سپس قطع ارتباط مصطفی شعاعيان با سازمان چريکهای فدائی خلق را به دستمايهای جهت تخطئه نظرات و مبارزات چريکهای فدائی خلق در دھه ۵۰ قرار داده است. اما چه بدبخت اين وزارت و نان آلودهخورھايش که مجبورند برای از بين بردن تصوير محبوب چريکهای فدائی خلق در دلھای کارگران و زحمتکشان و تودهھای آگاه ايران، خود را در پشت کسی قایم کنند که با ھر نظر انحرافی و خطاھائی ھم که داشت و حتی در مواردی با کينهتوزی و توھين در مورد برخی از رفقای ما برخورد کرده است، اما به ھرحال يک فرد مبارز ضد رژيم شاه بود. آری، مصطفی شعاعيان نه تنها ھمچون قلم به مزدانی که امروز به تمجيد از او میپردازند ھرگز با ارتجاع کنار نيامد بلکه حتی جاناش را ھم در مبارزه با ارتجاع از دست داد. او در مبارزه با ساواکی شهید شد که وزارت اطلاعات در تداوم آن به وجود آمده و امروز ھم برای تطهیر آن ارگان شکنجه، ترتيب مصاحبه با «مقام امنيتی»اش را میدھد و کتاب برايش چاپ میکند.
به ھمان صورت که من در سخنرانی به مناسبت چهلمين سالگرد رستاخيز سياھکل در کانادا يادآور شدم مرتجعينی که امروز قلم خود را در خدمت به وزارت اطلاعات بهکار میبرند، برای اين که بتوانند در اذھان نسل جوان کنونی اغتشاش ايجاد کنند، به مصطفی شعاعيان مقام «نظريهپرداز نسل دھه ۵۰» اعطاء میکنند، آنھم در حالی که جوانان دھه ۵۰ در ايران اصلا از وجود و نظرات شعاعيان اطلاعی ھم نداشتند. دليل اين واقعيت آن بود که در واقع شعاعيان در شرايط اختناق دوره شاه از امکان توزيع وسيع نوشته ھايش در جامعه محروم بود و تنها میتوانست آنها را در اختيار نزديکان خود قرار داده و در حد بسيار محدودی پخش کند- کما اينکه کتاب «شورش» را ھم در ھمان حدود به قول خود پراکنده بود. اين خود يکی از علتھائی بود که وی اصرار داشت که تشکيلات چريکهای فدائی خلق به انتشار و پخش کتاب او مبادرت ورزد. دليل مهم ديگر در اصرار او به انتشار کتاباش از طرف سازمان، مسلما آگاھی او از اعتبار و محبوبيت چريکهای فدائی خلق در ميان تودهھا و روشنفکران مبارز و خواست استفاده از اين موقعيت به نفع نوشته خود بود. شعاعيان بعدھا کتاب شورش که حال نام «انقلاب» روی آن گذاشته و تغييراتی ھم در متن آن داده بود را برای دوستاناش در خارج از کشور فرستاد که در آنجا منتشر شد.
اما تا آنجائی که به کتاب «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب» از چريک فدائی خلق، رفيق حميد مؤمنی بر میگردد، اھميت اين کتاب اساسا در آموزشھای علمی و مارکسيست-لنينيستی نهفته در آن میباشد. اين امری است که رفقای سازمان نيز ھمانطور که ذکر شد در ھمان زمان روی آن تأکيد داشتند، از جمله رفيق گرانقدر کبير، فريدون جعفری را به ياد میآورم که با تأئيد کتاب نوشته شده توسط رفيق صادق (رفيق حميد مؤمنی)، از آموزشھای آن در مورد شوراھای کارگری، ارتش سرخ و مسايل ديگری که در اين کتاب آمده است، با حرارت صحبت میکرد و در ھمين رابطه از عظمت مبارزات کارگران و زحمتکشان روسيه برای ايجاد ساختمان سوسياليسم در جامعه خود با ستايش ياد میکرد.
انتشار کتاب «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب»، امروز نيز درست از ھمان زاوايهای صورت میگيرد که رفقائی که متاسفانه امروز ديگر در ميان ما نيستند به آن باور داشتند و رفيق صبا بهطور ويژه روی آن تأکيد داشت.
بهخصوص که در حال حاضر، در شرايطی که نيروھای متعلق به بورژوازی در جبههای وسيع و به ھر طريق ممکن و حتی با نام کمونيسم و طبقه کارگر، عليه کمونيسم راستين و نظرات پرولتری، زھرھای تبليغاتی خود را میپراکنند تا ھم مبارزات نيروھای انقلابی در جامعه را به انحراف بکشانند و ھم مانع از گسترش مبارزات واقعا انقلابی گشته و آھنگ چنين مبارزاتی را کند سازند، اشاعه آموزشھای مارکسيست-لنينيستی از اھميت وافری برخوردار است. اين ھمان واقعيتی است که امروز انتشار کتاب ارزنده کمونيست فدائی، رفيق حميد مؤمنی را ضروری ساخته است.
در مقدمه طولانیِ نوشتهشده توسط خودِ رفيق مؤمنی، آشکار میشود که رفيق در اين کتاب وظيفه دفاع از لنينيسم در مقابل نظراتی را به عهده گرفته است که بدون تشخيص «عناصر تشکيلدھنده لنينيزم و شرايط و علل پيدايش لنينيزم»، ناتوان از طرح مسايل اساسی لنينيرم، و حتی ناتوان از ارائه تعريف يا به قولِ خود رفيق «شبه تعريفی» از لنينيزم، آن را مکتبی نادرست و انحرافی خوانده و به رد آن میپردازند؛ و آنگاه با قيافه حق به جانب، به لنينيستھای راستين اتهام میزنند که گويا لنين را خدا کردهاند. درباره اين اتهام، رفيق مؤمنی در حالی که میگويد: «اين نخستين و اولين حمله روشنفکران ليبرال به مارکسيزم-لنينيسم است که مارکسيست-لنينيستھا را به «پرستندگان خشکيده مغز»، «مذھبيون جديد» و غيره متھم میکنند»، از زوايای گوناگون و بهطور موشکافانه به انديشهھای مختلف ضد لنينی برخورد کرده و به توضيح و تشريح موضوعات مختلف که گاه جنبه تاريخی آن موضوعات را ھم در بر دارد، میپردازد.
تشريح و توصيف بعضی از مسايل فلسفی چون فرماليسم، اکلکتيسيسم، مطلقگرائی، منطق صوری و غيره در کتاب، به خواننده در فهم مسايل مختلف جنبش ياری خواھد رساند. بهطور کلی، خواننده در لابلای کتاب به بحثھای جالب و بسيار مفيدی که در اينجا امکان ذکر ھمه آنها نيست برخورد خواھد کرد. مثلا در اين کتاب در مورد شعار «انقلاب مداوم» و بهاصطالح مخالفت با «سوسياليسم در يک کشور»، درباره انقلاب اکتبر، تحريفات روشنفکران بورژوازی غرب در مورد اين انقلاب و شوروی دوره لنين و غيره بحث شده است. ھمچنين در رابطه با جامعه ايران مسايل مختلفی از جمله در ارتباط با بورژوازی ملی و تضادش با بورژوازی امپرياليستی، در مورد شيوه مبارزه و نگرش نسبت به مبارزه مسلحانه انقلابی با طرح چنين امری که: «اين کاملا مسلم است که ما نمیتوانيم ھرگونه مبارزه مسلحانهای را با ھرگونه ھدفی و ھرگونه شعاری بپذیریم» و غیره از نظر خواننده خواهد گذشت.
در فصل «زبان، قرارداد فردی يا قرارداد اجتماعی؟» رفيق مؤمنی با شيوه کاملا علمی به این موضوع میپردازد. با توجه به اين امر که در حال حاضر در رژيم جمهوری اسلامی به غير علمیترين شکل با زبان فارسی و کلمات موجود در اين زبان برخورد میشود، اين فصل امروز از اھميت ويژهای برخوردار است.
رفيق حميد مؤمنی در اين کتاب پر محتوای خود بهدرستی روی نکته مهمی انگشت گذاشته و مطرح میکند که: «ھر مسئلهای ارتباط ديالکتيکی با مطرحکننده خود دارد. البته در مورد تمام مسايل اين امر صادق است، منتها در مورد مسايل اجتماعی بويژه سياسی اين ارتباط دقيقا قابل توجه و بررسی است. گاھی يک مسئله اجتماعی و سياسی را بدون در نظر گرفتن رابطه آن با مطرحکنندهاش و نيز شرايط خاص مطرحشدناش نمیتوان مورد بررسی قرار داد». اين موضوع در مورد ھمين کتاب که در بطن يک شرايط ملتهب در جامعه نوشته شده و ھمچنين در مورد نويسنده انقلابیاش، چريک فدائی خلق، رفيق حميد مؤمنی نيز صادق است.
وقتی يک نيروی کمونيستی در جامعه شکل گرفت و بهدليل نفوذ در دل کارگران و زحمتکشان از قدرت و اعتباری برخوردار گرديد، تفکرات غير پرولتری تجسم يافته در کالبد اين يا آن فرد يا افراد بورژوا و يا خردهبورژوا، سعی در نفوذ در آن جريان میکنند تا بتوانند در جهت اھداف بورژوائی و يا خردهبورژوائی خود از آن نيرو بهرهبرداری کنند. در مقطعی که کتاب «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب» نوشته میشد چنان خطری نيروی چريکهای فدائی خلق به مثابه يک تشکيلات کمونيستی را کاملا تهدید میکرد. اما اين نوشته و ديگر نوشتهھای رفيق مؤمنی (عليرغم ھر کاستی و کمبود و اشتباھی ھم که داشته باشند که در جای خود میتوان به آنها پرداخت) تا حدی و تا مقطعی به سدی در مقابل نفوذ برخی تفکرات غير پرولتری در اين تشکيلات پرولتری که بيانگر نظرات و ايدهھا و آرمانھای طبقه کارگر ايران بود، تبديل شد و از اين لحاظ بزرگترين خدمت را در آن سالهای مشخص به انسجام نظری و تشکيلاتی چريکهای فدائی خلق نمود.
رفيق حميد مؤمنی با دانش مارکسيستی-لنينيستی خود خدمات زيادی به جنبش کمونيستی ايران کرده که لازم است در زندگینامه اين رفيق قيد شود، در ھر حال، ياد او ھمواره در اين جنبش زنده و جاويد خواھد ماند. او به مثابه يک کمونيست فدائی پس از سالها مبارزه سخت و پیگيرانه در راه سوسياليسم، در ۲۳ بھمن سال ۱۳۵۴ در يک درگيری خيابانی با مأموران ساواک به شهادت رسيد و خون سرخاش پرچم رھائی کارگران و زحمتکشان ايران را رنگينتر ساخت.
میدانيم که اين روزھا مارکسيسم-لنينيسم مورد يورش شديد بورژوازی قرار گرفته و ارتش بزرگی از قلم به دستان متعلق به جرگه سرمايهداران و يا متعلق به دستهای از تاريکفکران کوتهبين خردهبورژوا که گاه خود ھم نمیدانند به تکرار طوطیوارسخنان کدام اتاق فکر بورژوائی مشغولند، از ھر سو ايدئولوژی و مکتب طبقه کارگر را مورد تهاجم قرار داده و به اين ترتيب از جبهه بورژوازی، قلب زرادخانه پرولتاريا را نشانه گرفتهاند. در چنين شرايطی اميدوارم مطالعه اثر ارزشمند «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب»، در خدمت جوانان مبارز ايران و ھمه کسانی قرار گيرد که ضمن کوشش برای درسگيری از مبارزات چريکهای فدائی در دھه ۵۰ ، در جهت رشد و ارتقای آگاھی انقلابی خود با جديت تلاش میکنند و بهخصوص کمکی باشد به شيوه برخورد درست با مارکسيسم-لنينيسم.
کتاب «شورش نه، قدمھای سنجيده در راه انقلاب» شامل يک مقدمه بلند و دو بخش است بخش اول: کليات و بخش دوم: مسايل مطرحشده در کتاب شورش نام دارد. در اينجا ابتدا تنها يک قسمت از اين کتاب (مقدمه و فصل اول از بخش اول) که حجم کمتری از کتاب را در برمیگيرد، ارائه میشود. پس از آن ھمه کتاب يکجا منتشر خواھد شد. ھمچنين لازم به يادآوری است که قسمتھائی که بهطور برجسته نشان داده شده کار خود رفيق مؤمنی نيست و مربوط به اين نسخه از انتشار کتاب اوست.
اشرف دھقانی
آذر ۱۳۹۱
حمید مؤمنی
از همین دسته
چاپ جدید نقدی بر کتاب اسپارتاکوس منتشر شد!
نسخه پی دی اف کتاب جدید رفیق اشرف دهقانی
درباره کتاب جدید رفیق اشرف دهقانی با نام «بررسی زمینه ضربات سالهای ۱۳۵۴ و ۱۳۵۵ و ناگفتههایی از تاریخ چریکهای فدایی خلق ایران»